Monday, October 20, 2025

Book Review: Sleet



The book I bought on a cold autumn night is a collection of Stig Dagerman's best short stories. The book is translated by Steven Hartman. While reading these stories for the second time, I had a better chance to step back and look for commonalities, patterns, themes, and, in general, to better understand the author's philosophy. To address this, I'd look at stand-out stories as an independent entity. These stories are written at various time points; therefore, it is reasonable to represent the concerns of the author:

To Kill a Child:

The inconspicuous nature of the tragedy unfolding before our eyes. The accident is the scene of sacrifice. The victimhood of innocence before the ignorant eyes of the static machinery of the mundane.

In Grandmother's House: 

An immaculate encounter with Death. The absence of a loved one. A beautiful line is from the grandmother, heaing the voice of the grandfather in the foram of a grunt and whisper coming from the beneath the gravel:

"He says to go inside. He says he's not sleeping, he's just resting. He'll move on in a minute."

The Surprise:

This one deserves its spot as the first of the series. It is truly heartbreaking. A plot slowly progressing to a dim climax in a setting as harsh as a Swedish winter. The notion of poverty, loss, and bereavement, and a crude patriarchy exercising cruelty on a widow and the child. All the sadness gets worse when you, as the reader, see the brutal experience from the innocent POV of a child.

Men of Character:

Chauvenistic view in this story. A series of mistrust, betrayal, adultery, abrasive manners and men and women so engaged with their self-interest. But as the story evolves layers of pathological chauventic undertow unfold. This is story of guilt and sin and an emotional fracture. But mostly it pictures coarse masculine hubris. As the author put it fabulously this story depicts "men pregnent with their own honor."

The Stockholm Car:

Again, the rural vs urban, the city vs village, the rich and the poor, come together in an unsavory manner. The subtly hidden in each manner and movement of the gentleman from Stockholm. It is one image that is among the most violent pictures in modern literature, without uttering a word, without raising a hand, and with no gun. The simple neglectful behavior is what hurts the kids (and me as the audience) the most.

Where’s My Icelandic Sweater?

Alcoholism and manipulation are the main themes. The storytelling follows a pattern that was later categorized as a stream of consciousness. Herein, however, we are dealing more with unconsciousness than consciousness. Curiously, the protagonist stirrs a variety of emotions in me: from anger to pity, and even sometimes I felt sympathy as the man is afflicted with PTSD of his wife's betrayal. This story is as dark as it gets, and curiously, it is the last in this series. 

Monday, October 13, 2025

Book Review: We Have Never Been Woke



The nascent terminology and concepts are inevitably rough and subject to refinement in the future. That can be regarded as a side-effect of articulating a new theory. "We Have Never Been Woke" is a 2024 book written by sociologist Musa al-Gharbi. The book is a deep dive into the fourth wave of "Awokening" in the US labeled as "Wokeism". The book investigates the origins, formative phases, and the torchbearers of the Woke movement. Furthermore, the book critically looks into how these movements actually managed or cared to connect to their alleged target population. 

Several ideas explained in this book are not necessarily novel or earth-shattering, but the systematic formulation of the pathology underlying the movement is something that makes this book worth your while. The main target of current analyses is a stratum labeled as "symbolic capitalists". These are liberal elites holding managerial or academic authority, and they mostly define their social status under the umbrella concept of progressivism. One major example is the current state of Ivy League institutions, as the major bedrock for the progressive ideology, is very alarming, and Dr. al-Gharbi's narrative regarding these elite universities rings true to my ears. 

The truth is, Woke slogans, good or bad, were merely applied as ploys for symbolic capitalists to gain more control and boost their authority. That is the canonical point that makes the whole read more alarming. The beneficiaries of the current Awokening are not the minoritized or marginalized sects. But the subgroup of influencers with Democratic-leaning political orientation and hailing from higher socio-economic percentiles, who, in line with their power-craving modus operandi, want to exploit Woke language as an extra muscle for their political grip on power. Social justice, diversity, equality, and inclusion are mere code-names in the game, as abstract as it gets. In reality, in the political scene, they are fierce observers of the current framework at best and sympathizers of social injustice at worst. This unfortunate situation will inevitably deepen the gap between political parties and activists with a disenfranchised social base. 

"We Have Never Been Woke" is a good book; it is a nascent formulation of a decade-long social issue.


Pedram

10/13/2025

Monday, August 25, 2025

 "Brothers, if you care for true piety, let us not feign agreement, where diversity is evidently the plan and purpose of Providence. None of us thinks and feels exactly like his fellow man: why do we wish to deceive each other with delusive words?"


Moses Mendelssohn 

Wednesday, July 30, 2025

 "Beings who are born not only unaware of, but quite indifferent to, the aims & habits of the social group have to be rendered cognizant of them & actively interested. Education, and education alone, spans the gap."

John Dewey, Democracy and Education

Friday, June 27, 2025

جنگ زدگی

 خب در گذر پرغصه ی ایام، تجربه ی جنگزدگی هم به دفترزندگی ما افزوده شد. البته نسل من تجربه ی جنگ و بهتر بگویم سایه ی جنگ را ازکودکی بر فراززندگی خود، حس کرده بود. اما این بار، این جنگ، هیولایی از جنسی دیگر بود. شخصا، این بار دوراز وطن، درعصربه اصطلاح ارتباطات خود را بدون ارتباط، بی پناه، رهاشده، ممیزی شده از جریان اصلی اخبار غرب یافتم.

 مقدمه

نسل من عموما در برهه های مختلف، سازش پذیری و صلح دوستی خود را نشان داده. حسن نیت نشان داده و خیانت دیده. دل بسته و دلش شکسته. مصونیت  مفسدان و در بند شدن مصلحان را دیده.  راه پیمایی صلح کرده و مشق مدنیت کرده و جوابش توحش مسلحانه بوده. در دوران دانشجویی من که همزمان با ظهور معجزه ی هزاره شد، خس و خاشاک تبدیل به نماد حضور گسترده و مستضعفانه ی جامعه ی مدنی ایران شد. 
باری، این خشت اول ها، ما را به ثریای پردرد اکنون رهنمون شدند.

در گذر سال های دهه ی هشتاد و نود شمسی، از پس تجربه های شکست خورده، پویش های پراکنده و سرکوب ها و فریادهای فروخورده، شاهد تولد طفل شومی به نام پوچ اندیشی بودم.  نضج بی تفاوتی و عافیت اندیشی ، اتمیزه شده و کرگدنی شدن وجدان در مقابل سیل اتفاقات محیطی، بزرگ ترین سرمایه های ما به عنوان مردم  ایران را به سمت نابودی تدریجی سوق داد.  


 برگردیم به ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، در آن روز مقدر که از قضا دوسه روز پیش از دور ششم مذاکرات اتمی بین ایران و آمریکا بود، بنیامین نتانیاهو فرار رو به جلوی دیگری تدارک دید. بعید می دانم کسی این تاریخ را با اتفاقاتی که قرار بود دو روز بعدش رخ دهد به یاد بیاورد. بعید می دانم کسی این شکایت  را که در میانه مذاکرات صوری ، دشمنان ایران در حال تدارک حملات موشکی و پهپادی بودند را به خاطر تاریخ بسپارد. بعید می دانم سیستمی که خود به دروغ و فریب متوسل شده، در موقعیتی اخلاقی برای شکایت کردن باشد. اما مردمانی دلخوش به بهبود روزگارشون بودند. مردمانی سرگشته شدند. مردمانی دلخوش به فردای بهتر زیر بمباران رفتند. بعید میدانم ردی از شکایت ها و دادخواهی های ما در روایت تاریخ به جا بماند.  اسراییل به ایران حمله کرد و ان چه شروع شد که بعدها به ابتکار قدر قدرت زمانه و کودک-کاربرفضای مجازی، جنگ دوازده روزه نام گرفت. بازهم سهم ما از یک واقعه تاریخی، کمپارتمان رنج و درد بود و سهم اربابان زمانه، برنامه ریزی، محاسبه، مهره چینی و لذت تماشا با پاپ کورن و نوشابه رژیمی!  نهایتا هم برای زدن مهر خود در تاریخ،  نامگذاری تراژدی به ابتکار و برحسب دایره واژگانی محدود خود. بله، مقدر بود جنگی به نام جنگی دوازده روزه در بگیرد.

دراین میانه، در مرکز مکعب درد، من مردمانی را دیده ام (و با اغماض خودم را از آن تبار میانه ی مردمان سرزمین می دانم)  که هیچ جایی بازیگر هیچ سناریویی محسوب نمی شوند. به قول مصطفی ملکیان مردمانی می آیند ، درد می کشند و می میرند. 
اما در عین این حدیث دردمندی باید ماند و باید ساخت و از در حد توان حدیث آرزومندی هم گفت و نوشت.  آموخته ام که اولین قدم در مسیر راه حل ها، توصیف بی کم و کاست مساله است. در این نوشته کوتاه در پی طرح ابعادی از مساله موجود وافزودن اندکی از دغدغه های شهروندی شخصی خودم هستم:

۱ 
بازمانده از عصر دولت - ملت

دیگر اگر شک و شبهه ای بود، این بار اثبات شد که شرط بقای ما به عنوان یک کشور، احترام زمامداری به نظام پذیرفته شده دولت - ملت است. لحن های تحکمی و تصنعی امت محور در میان بحران رنگ باختند و آن چه در قلب بحران جنگ میدانداری کرد، چنگ انداختن به مفهوم ملت بود. ملتی رنگین کمان گونه که اهمیت و موضوعیت هر گوشه اش در جنگ یادآوری می شود و جزیی از کلیتی به نام ایران میشود. این که طی دو سه دهه اخیراعتقاد به این کلیت دولت - ملت و این باورمندی به سرزمینی به نام ایران چه قدر آسیب دیده است، نیاز به بررسی بیشتری دارد. اما به گواه تجربه جنگ اخیر میتوان گفت مردم در ایران کماکان مایل به زیست ذیل چنین تعریفی هستند. ساکنین کشور می خواهند حق زیست به عنوان ملت را داشته باشند و مثل اکثر کشورها در زمانه ی خود بده بستانی قانون محور با دولت خود داشته  باشند. زیستی صلح امیز که فی نفسه مقدس است و قرار نیست سوخت هیچ  تفکر یا ایديولوژی قدسی همایونی شوند.

۲
   مردمان مظلوم - روایت های مظلوم


بدون شک این جنگ ورشکستگی نظام رسانه ای و تبلیغاتی ایران در برساختن روایتی حداقلی از وقایع روز را نمایان کرد. درحالی که شبکه های معتبر بر روی شهرهای اسراییل زوم کرده بودند و تمام فعل و انفعلات و قربانیان غیر نظامی را با شفافیت مخابره می کردند، در ایران نوعی سانسور خبری در خدمت تصویر مقتدرانه  به کار گرفته شده بود. گویی ایران درحال حمله به شهروندان عادی اسراییلی وازسوی دیگر اسراییل صرفا در حال منهدم کردن راکتورهای هسته ای و کارتل های مواد مخدر در ایران است! طنز سیاه این بی درایتی و ناعدالتی را به ویژه ایرانیان ساکن در غرب بهتر حس کردند. این که این فاجعه در روایت سازی نتیجه ی چه فرآیندهای معیوبیست نیاز به تحقیقات وسیع و مدل های چند متغیری دارد. اما بدون شک می توان سیاست صدا و سیما را مقصر اول دانست. صدا و سیما ارگانی عریض و طویل،  با بودجه نامشخص و معاف از مکانیسم های نظارتیست. بارها و بارهانسبت  به نقص های این  رسانه کلیدی هشدار داده شد و حالا می توان گفت در بزنگاه موجودیتی اخیر، صداو سیما جاده صاف کن دشمنان ایران و عامل اصلی ضعف ایران در روایت مظلومیت جامعه ی ایرانی تحت حمله دشمن بود.

۳
 اصلاح طلب - اصولگرا: کارگزاران مناسبتی

این بزنگاه گواه دیگری بود بر ورشکستگی دوگانه ی اصلاح طلب و اصول گرا در ایران. بارها روشنفکران مستقل و ایراندوست نسبت به مسایل کلان مملکتی هشدار دادند. هشدار دادند نسبت به این کرنش ها و عبودیت های دغلکارانه، به محیط زیست در حال نابودی، به دیپلماسی در مسیر تباهی، به مناسبات داخل قدرت مبتذل، به شبه-مساله سازی ها به جای پرداختن به مسایل اصلی، به فساد ریشه دوانده درارکان نظام، به صدا وسیمای ضد ملی وبه عدم استقلال قوه قضاییه.
شکست کنونی نتیجه ی سریال چشم پوشیدن متولیان اموربربسیاری ازمسایل عمیقست. همان مسایلی که دلسوزان بارها برآفتاب افکنده بودند. جامعه ای که رجال سیاسی آن باید از خودی ها گزینش شوند، جامعه ای که کنشگری در آن به تکاپوی فصلی موسم انتخابات فروکاسته شده باشد و جامعه ای که در آن هر نبرد حیدری-نعمتی توجیه سیاسی و اقتصادی پیدا می کند، در مسیر درستی قرار نمی گیرد.  نظام تصمیم ساز از تهدیدات کلان سرزمینی، از تحولات دنیای خارج و در یک کلام از روح زمین و زمانه ی خود غافل میشود. 
 چهل سال الگوی ناکامی و فرو رفتن در چنین اغمایی، بی هنری فردی یا تقصیر یکی دو مفسد یا عنصر رادیکال نیست. این ساده سازی ها دیگر کارگر نمی افتد. از این خود فریبی ها آبی گرم نمی شود. این حجم عقب افتادگی کار جمعی گروهیست، و حکایت از فساد سیستماتیک و ورشکستگی نظری و عملی در سطح کلان زمامداریست. این صحنه دلخراش، حاصل جمع اجزای متعددیست که هر یک با وعده ی کارآمدی و اصلاح، گوشه ای از این پازل زوال شدند. 
 
۴
  .انسانیت نه در سلبریتی ها بلکه در شهروندان بی نام و نشان جاریست

مثل هر موضوع دیگری، قهرمانان عالم واقع با قهرمانان عالم نمایش هم پوشانی چندانی ندارند.عده ای از کشته شدگان از کادر درمان، پزشکان متخصص، پرسنل  هلال احمر و امدادرسانان مملکت بوده اند. اقشاری که در وضعیت بسیار سخت روزگار را سپری می کنند. به زندگی شرافتمندانه این عزیزان باید غبطه خورد. ناامنی مالی بدون شک تهدیدی بزرگ برای اخلاق محسوب میشود. ازسویی نمی توان با رمانتیسیزه کردن مصیبت و قایم شدن پشت امواج ناسیونالیستی، فاجعه ها را بزک کرد. غم ازدست دادن انسان های بی گناه با هیچ حس مثبت و پیام اخلاقی قابل التیام نیست.  فقر و نابسامانی ها اخلاق و انسانیت را می بلعد و بخش بزرگی از آنومی و آنارشی در ایران هم منبعث از همین فروپاشی اقتصادی است. 
اما بازهم در میان این همه درد وغم، تصویری ازانسانیت، از آن اکت شرطی نشده، از آن دگردوستی که سمی نیست، از آن انسانیتی که به ناگهان به خروش میاید، پدیدار میشود. همان کورسوی امیدی که انسان را در دل شب تار به ادامه دادن ترغیب می کند. اساسا تا این جا بقای ما ایرانیان در کشاکش قرن بیست و یکم برهمین سامان امید وپایداری استوار بوده است. سخت است نوشتن از جنگ را با پیامی مثبت به پایان برد، اما در زمانه زندگی پر تناقض، شاید همین تکاپوی زیستن در دل تراژدی شاهدی بر بقای امید است. به قول قیصر امین پور عزیز:


سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم 


پدرام، خرداد - تیر ۱۴۰۴

Friday, June 6, 2025

 The dead all leave something behind.


Better a trail of good deeds

than a pile of coins

The world remembers virtue--


and no one can steal it.


Rumi

Translation: Haleh Gafori

Monday, June 2, 2025

Top Three Most Lethal Atrocities

 This is excerpted from the book Better Angels of Our Nature by Steven Pinker.

In the Chapter "Long Peace," the author explains the historical myopia and the availability heuristic, which hinder a fair assessment of the current status of humankind in terms of violence.

There is a table on page 195 where 21 major atrocities executed throughout human history are listed. These events are ranked based on death toll adjusted for the 20th century:

  • Number one is the An Lushan revolt (8th Century) in China during tang dynasty. The actual death toll of 36 million is equivalent to two-thirds of the empire's total population and one sixth of the total world population (~ 429 million in 2018).
  • Number two: Mongol conquest (13th Century) with 40 million casualties (~ 278 million now).
  • Number three: Mideast Slave Trade (7th-19th Centuries): 19 million casualties (~ 132 million now).

Monday, May 26, 2025

CMU Faculty Recitals: Saariaho, Perkinson, and Bach

 I'm dedicating this post to a far-gone event I attended in April.

Throughout the years, I have enjoyed faculty recitals at Carnegie Mellon University so interesting. The series has been very educational, and intricately selected works opened new horizons and introduced new artists to me. 

The last event I could attend was the solo cello performance by Angela Park.

The repertoire for that musical evening was eclectic:

  1.  Kaija Saariaho: Sept Papillons for Solo Cello (2000)
  2. Coleridge-Taylor Perkinson: Lamentations Black/Folk Song Suite for Solo Cello (1973)
  3. J.S. Bach: Cello Suite No. 6