Friday, April 22, 2011

خاطرات 4

آموزشی من یک روز دیرتر از همه ی همدوره ایهام تمام شد. پنج شنبه ساعت 9:30 صبح نامه معرفیم را گرفتم و از پادگان خارج شدم.پادگانی که خالی از نیروهای آموزشی شده بود. اردیبهشت با 24 ساعت پر استرس برای من آغاز شد.حقیقت آن است که به خودم نمره ی قبولی نمی دهم. از نمایشی که داشتم و از طرز مواجهه با استرس خودم بسیار ناامید شدم،انتظار من خیلی بیشتر بود.زندگی من از این اسان تر نخواهد شد .این وظیفه من است که پاسخ خوبی به این اتفاقات بدهم.

No comments:

Post a Comment