امروز خواب دیدم به پارکی رفته ام .زیباست!استخر بزرگی جلوی من است.یک
سمت استخر به صخره ی طبیعی بزرگی ختم می شود.صخره ای غیر عادیست.خیلی بزرگ و
مرتفع.جوری که کل استخر در سایه قرارگرفته است. جمعیت زیادی در آب
هستندوهمه شاد و سرزنده به نظر می رسند. ناگهان
فریاد زنی را می شنوم که می گوید:" پسرم در آب بوده هاست ولی الان پیدایش
نیست!" جمعیت مضطرب به دنبال پسر می گردند.از دور پاهای پسر را می بینم .
بدنش در عمق نسبتا زیادی زیر یک صخره گیر کرده است.می خواهم از صحنه دور شوم.کسی
که نمی دانم کیست به من می گوید:" تو که باید زیاد از این چیزها دیده باشی!"
من در جواب می گویم"در مورد آنها امید به
زنده ماندنشان داشتم "
No comments:
Post a Comment