Thursday, March 13, 2025

انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳: کاسبکاری به نام دمکراسی



 پزشکیان رو انسان سالمی دانسته ام.  این که گفتم پزشکیان درگیر فسادها نبوده حداقل در قیاس با  بوستان کاندیداهای گزینش شده بود که الحق در آن ویرانه ایشان چهره موجهی محسوب می شد.  کلا یه سیاستمدار مدل اوایل انقلاب  هست، همون روحیات جهادی و  شلختگی سیاسی و گرایشهای چپ اقتصاد. بعد از تجربه امثال احمدی نژاد و شبه خصوصی سازی هایی که سیستم به خورد ملت داده، من همین شخصیت رو قابل قبول می دونم و صادقانه برام عجیبه که شورای نگهبان تایید کرده.  در هر صورت موضوع بحثم و دغدغه ی من اصلا این شخص و شخصیتش نیست.

من زاویه دید مشارکت کنندگان رو می‌فهمم و خیلی مشکلی ندارم.  فکر کنم خیلی ها از جمله خودم هم با همین منطق در طی این دهه ها رای داده اند؛ نه به برنامه ی مشخص، نه به وعده ی مشخص، نه به یک ایدئولوژی مشخص. یک جور سازش به امید خیر بزرگ تر، یا شاید هم به امید دفع افسد به فاسد رای دادیم. الان هم اتفاقا اگر این ابزار تحول، این اسب تروا در قالب انسان پاکدستی مثل پزشکیان ظهور کرده بود که قابل قبول بود و احتمالا دلیل رای خیلی از بدنه رای ایشان هم همین استدلاله یا بهتر بگویم همین امیده.


در تمام دوره هایی که خودم رای دادم یادم نمیاد جز خاتمی،  اقبالی به کاندیدای انتخابی داشتم. هیچ کدوم شخصیتی نبودن که بعدا بتونم از شخصیتشون یا عملکرد حواریونشون دفاع کنم. همیشه یک انتخاب برای دفع شر بزرگ و انتخاب باامید تغییر بوده.  


 هر تحولی از دل یک فلسفه و رشد جمعی می جوشه و اگر در تاریخ به بار میشینه نتیجه اینه خاک حاصلخیزی برای پذیرش وجود داشته، اتفاقا قسمتی از ناخالصی های رفتاری هم انعکاس بستر زمانه خودش هست. مشکلی بوده، روشنفکری، سیاستمداری، کنشگری پروژه اش رو با محوریت اون مشکل تعریف وی کنه. آیا جریان اصلاحگری الان چنین فلسفه ای داره؟ چنین نقشه ای داره؟ چنین هدف بزرگ تری طراحی کرده؟ برای این قهر اجتماعی برنامه ای داره؟ اصلا افول اقبال عمومی  رو به رسمیت میشناسه؟ 



وقتی میگفتم نباید از جلیلی یک هیولا ساخت بحثم عاشق چشم و ابروی  جلیلی بودن و طرز فکرش نیست. مشکل من روشه. مشکل من روش سلبیه. مشکل من فاشیسمه. مشکل من این غیرسازی رایج در سیاست است. هیولا سازی از یک شهروند برای ما عادی شده و همش ر این امواج کارمون رو جلو می بریم. شعار ایران برای همه ایرانیان که توی همین کشور رای آورد، محورش بر پذیرش و مدارا بود و واقعا هم در عمل مدت محدودی اعمال شد. ولی خب کارهای جذاب تر از جنس “دگرسازی” و قبیله گرایی و فحاشی و سیاه و سفید سازی هست. از این حیدری نعمتی ها هرگشایشی در بیاید، توسعه و تمدن جز آن گشایش ها نخواهد بود. برعکس ابزاری برای مشروع و موجه جلوه دادن همگی شکست ها و بدقولی های آینده است. کمینه کردن انتظارات است. این شمر و هیولاسازی از کاندیدای رقیب حتی اگر موجه و مستدل بوده، توجیه گر گنگ گویی ها و شلختگی کاندیدای خودمان نمی شود.  ترجیحم همیشه نشاندن حرف بر کرسی با روش ایجابی بوده. وگرنه جنگ و دعوا حیدری نعمتی فقط سرگرمی های دوسه هفته ای در گرماگرم انتخابات و با هدف جلب توجه هستند و نه بیشتر. 


همین ها رو به خورد مردمان دادیم که اینجور به هم بی تفاوت شدن. اتمیزه شدن جامعه نتیجه هوشمندی سیاه عده ای بوده است که در کنشگری های ستاد های انتخاباتی هم پررنگ دیده میشده و می شود. در مجموع برداشت من اینست که کارگزار و وزیر و بوروکراتی که  در قالب کمپین ظاهر میشن  ذهنیت توسعه رو ندارن؛ نه در فرهنگ ، نه در اقتصاد، و نه در دیپلماسی.


 توسعه از دید تک بعدی من رو مشکوک می کنه به این که با یکسری پیمانکار طرف هستم که سودش در جوش خوردن یک معامله هست و افق دیدی ورای اون نداره. نمی تونم قبول کنم که یک کنشگر جدی که دنبال اصلاح جدی هست، این حجم گسستکی رو در این کشور نبینه. خلاهای بزرگ قانونی رو‌نبینه. برای مسایل کلیدی و پایه ای جوابی ندارن، اسمش رو میذارن مسایل جانبی و تفننی. دو مقام عالی در تاریخ جمهوری اسلامی در حصر هستن و کوچک ترین اراده ای برای حل مساله وجود نداره. دویست سال هم بگذره این قضیه نرمال نیست.  این ها سمبل خوبی  هستن از اخلاق مدیریت  کنونی؛ مساله ای که میتونیم حل کنیم مهم هست، مساله ای که کالری سوزوندن و لابی و نوآوری میخواد، مساله تفننی و حاشیه ای هست. آقای روحانی اومد و شعارش رو داد و حداقلی از اراده رو نشان داد و خنثی شد. جای آسیب شناسی داشت ولی آن زمان همه مست شیرینی برجام بودن و این مسایل “تفننی” و “درجه دو” فرض شدن. حال آن که اس و اساس زمامداری در داخل است. هیچ دستاورد خارجی برروی بنای سست اقبال و مقبولیت داخلی، گره گشا نخواهد بود. در این زمینه مثال زیاده و این مورد حصر بدترین مثال از ظلم نیست ولی متاسفانه دم دستی ترین هست. من اصلا هم نمی گم مسایل محدود به یکی دو موضوعه. خط سیری مملو از زخم های باز به جا مانده که کسی حتی دغدغه ترمیم آن ها را هم ندارد.


مشکل من اینه که مطمئن نیستم پشت این قبیل کمپین های روزنه گشایی و کلا در ذهنیت جبهه اصلاحات/اعتدال یا هرچی اسمش خواهد بود، برنامه کلان تری با دغدغه توسعه وجود داشته باشد. اخلاق اصلاح و اخلاق توسعه از آموزش و فرهنگ فردی شروع میشه. تو روشنفکر فیلسوف ماب تحلیلگر ما که مدعیه نبض جامعه تو دستشه، آپشن نقدپذیری قفله. صبح انتخابات توییت زده که  “دور دوم نخواهیم داشت “ خب فردای انتخابات کوچک ترین اشاره ای به اشتباهش هم نمی کنه.وارد کارگروه تشکیل کابینه می شوند و بعد از ۴۸ ساعت اعلام می کنند که رییس جمهور اختیار چندانی در انتخاب وزرا ندارد!  بی وقفه هم مشغول تئوری سازی و ترسیم خط مشی هستن. حالا به گذشته که نگاه کنن می بینن که هزار تا پیش بینی و طراحی اجتماعی کرده اند که همه غلط بوده اند. دردناکتر آنست که عده ای از این کنشگران، قدرت استمزاج از مردمی که ظاهرا در بینشان زندگی می کنند را هم از دست داده اند.

نه! یه مواقعی بد نیست خودمون رو نقد کنیم و صدای اعتراض متمدنانه رو بشنویم. بین کوکتل مولوتف و ادای ناشنوایان رو درآوردن، من دومی رو صدها بار اکت خشن تری می دونم. 


(از گفتگوهای ایام انتخابات)







No comments:

Post a Comment