Saturday, October 23, 2010

به یک دوست سمپادی

یکی از دوستان در بحبوحه ی انتخابات سال پیش  در واکنش به عضویت من
 مبارزه با سواستفاده از کودکان               NGO     در یک
پیغامی را با این مضمون فرستاده بودکه تو هم تو این اوضاع حوصله داری  و به چه مسایل احتمالا پست و کم ارزشی 
        مشغولی؟
راستش من اون موقع جوابی ندادم ولی روش فکر کردم و به این نتیجه جالب رسیدم که خودکامگی چقدر در
تار وپود افکار ما تنیده شده.
چقدر نا بخردانه به حریم خصوصی آدم تجاوز میشه و از آن مهم تراینکه تو را مواخذه میکنند که "چرا مثل من فکر نمی کنی؟""
  
چرآ دغدغه های من دغدغه هایتو نیست؟
                   
با این دوست قدیمی اختلاف فکری جدی دارم چون به دموکراسی جور دیگری نگاه می کنم
البته  برای من این هیجانات تند ملموس است اما یادمان باشد در شرایطی که نیازهای پایه ای سرکوب شده در زمینه قرار دارند سخت بتوان همه ی غلیان ها را به حساب گرایش عقلانی دموکراسی خواهانه گذاشت
برای من دموکراسی  حاصل رشد فکری وپرورش اندیشه ی تساهل و تسامح است 
برای من دموکراسی  یعنی احترام به همنوع صرفنظر از دین مذهب قومیت یا ثروت
برای من دموکراسی یعنی به رسمیت شناختن و حق زیست قایل  شدن برای اقلیت

No comments:

Post a Comment